خطاب سوم ( آبای)

ساخت وبلاگ

خطاب سوم

بدسگالی قزاق ها نسبت به یکدیگر، ناهمدلی آنان، عدم صداقتشان، چشم و همچشمیشان بایکدیگر در مناصب ، تنبلی خودشان  معلول چیست ؟ دانشمندان سرشناس دنیا مدتهاست پی برده اند :هر فرد تنبل بی همت می گردد. بی همت ترسو و خودستا می شود. هر خودستای ترسو بی عقل و جاهل می گردد. از هر بیعار تنبل کسانی پدیدار می شوند که گدا منش ، حریص، لاقید و بی هنر بوده دوستدار هیچکس نمی باشند.

 اینها معلول فقدان فکر و ذکری غیر از افزودن  مال و منال است.اگر به اموری دیگر ، مثل زراعت ، تجارت ، صنعت و علم می پرداخت ، چنین نمی شد . هر مالدوست می گوید کاش فقط مال خودم فراوان شود ، فرزندانم نیز متمول شوند. اگر آن مال افزایش یابد بدست چوپانها سپرده خودشان از گوشت و سیر و سیراب گشته زنی رعنا گرفته بر اسبی بادپا سوار شوند. اگر قشلاقشان تنگ شود، تا آنجا که حرفش پیش رود و اعتبارش نفوذ نماید قشلاق یکی دیگر را خریده یا غصب خواهد کرد.آنکه قشلاقش را از دست داده با خصم درگیر خواهد شد یا به علت بی سامانی از ایل خواهد رفت . هر قزاقی فکر و ذکرش همین است.

مگر اینها می توانند پی مودت با همدیگر باشند ؟ فقیر اگر زیاد شود دستمزدش تقلیل یابد و چنانچه مالباختگان بیشتر شوند چراگاهشان تخلیه خواهد گردید. من خواهان فقر او بوده و او آرزومند فلاکت من است و پیشاپیش بدسگالی کرده ایم. مدتی بعد ما فی الضمیرمان عیان شده ، مخاصمه و منازعه نموده و دست به پارتی بازی زدیم . بدینسان بخاطر منصب و مقام حکومتی با یکدیگر به جدال پرداختیم تا نفوذ کلامی علیه خصم جهت مال اندوزی شیادانه بیابیم. النهایه بچه فقرا به دیار غربت برای اشتغال نرفته کسب روزی نمی کند. در نتیجه زراعت و تجارت لازم نمی نماید . با چنین کشمکش ها ، بالطبع ، و تناوب ، امروز سرسپرده یکی از سران احزاب و فردا نوکر یکی دیگر می شود. سارقین دستگیر نمی شوند. اگر مملکت بسامان بود هیچکس از دزدی در آن خوشش نمی آمد. مملکت که آشفته بود ، هر بزهکاری بصرف حمایت اربابش و قسم دروغ تبرئه شده دزدی هم رواج روزافزون می یابد. علیه همه اشخاص صالح مملکت شکایت دروغین اقامه و پاپوش ساخته می شود که "دزدید و چاپید ". به محاکمه جلب می شوند. شهود زور هم پیاپیش آماده اند به آنچه ندیده اند گواهی دهند. برای اینکه آن شخص درستکار واجد صلاحیت شرکت در انتخابات تلقی نشود. اگر آن انسان برای نجات خود به افراد بد متوسل شود حیثیت خودش برباد می رود و گرنه بشخصه در معرض خطر قرار می گیرد. آنها که حاکمیت یافته اند ، چون خود از طریق دوز و کلک و بفرموده موفق شده اند فرد سربزیر را تحقیر و همپالکیها را تکریم می کنند. با این حساب که اگر با وی دوست باشند کومکش خواهند کرد ، وگرنه ممکن است ، بنحوی به خودش آسیب رسانند. امروزه در میان قزاقها این تکیه کلام هست که " کارش نداند ، یارش بداند ". یعنی از درستکاری بجایی نمی رسی ، بلکه پارتی بازی عامل موفقیت است. برای یک دوره سه ساله والی انتخاب می شود. سال اول با ناز وافاده این و آن طی می شود که " مگر ما تو را انتخاب نکردیم ؟". سال دوم صرف رقابت با کاندیدا ها می گردد. سال آخر با این اندیشه سپری می شود که موسم انتخابات نزدیک شده و آیا می تواند باز هم برگزیده شود. پس چه باقی می ماند ؟ با ملاحظه اینکه قزاقها بدینگونه روی به فساد آورده و سال به سال بیشتر به پستی می گرایند ، بنظرم : هر داوطلب ولایت باید فلان مقدار تحصیلات روسی کسب کرده باشد. اگر در بین مردم چنان کسی نباشد ، یا معهذا انتخاب نگشت ،  مقرر شود که با انتصاب حاکم منطقه یا فرماندار نظامی باشد ، خیلی به نفع اهالی خواهد بود. این امر جهت آموزش بچه قزاقهای منصب پرست مفید خواهد بود . ثانیا ، والی منتصب جوابگوی رعایا نبوده مسؤول مقامات عالیه خواهد بود. همچنین ، صرفنظر از تحقیق و استیضاح ، شکایات کذب تقلیل یافته یا از بین خواهد رفت. بعلاوه محرز و معلوم است که اگر در ولایتی برای هر منطقه فقط یک قاضی انتخاب شود برای توده مردم بسیار ضرر دارد. چنین قضاوتی میان ما قزاقها از دست هیچ منتخبی بر نمی آید. این حقیقت را باید از  "طریق مبین قاسمخان" ، " سنت قدیم یسمخان" و " قانون ملی عز تاوکه خان " دریافت که " شورای هر روزه بر فراز کولتوبه " برپا می داشت. هچنین باید شخص مجتهدی باشد که بتواند احکام جدیدتر مناسب زمانه را از متون قدیمی استخراج کرده جبران مافات نماید . چنان فردی نادر کالمعدوم است. آگاهان از احوال سابق قزاقها گفته اند : "قاضی که دوتا شد ، دعوا چارتا می شود". یعنی اگر قاضی فرد نباشد ، قضات جفت با یکدیگر جدل کرده دعوا کش پیدا می کند. عوض کثرت قاضی بهتر است که برای هر ولایت ، فقط سه شخص بالغ و عالم - بدون تعین مدت - انتخاب گردد و عزلشان تنها به سبب احراز فساد ایشان باشد.  طرفین دعوا میتوانند هر یک یک حکم را ، بشرط عدم ارتباط سببی و نسبی ، بداوری انتخاب کرده یکی دیگر را به عنوان میانجی برگزینند تا قضیه فیصله یابد. در صورت عدم حصول توافق به این امر ، از آن سه داور یکی را انتخاب ، یا بحکم قرعه برگزیده و به رأى او تمکین نمایند تا دعوا بدرازا نکشیده و مختومه شود.

حاجي محمد شادكام...
ما را در سایت حاجي محمد شادكام دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hmshadkamo بازدید : 199 تاريخ : شنبه 9 آذر 1398 ساعت: 16:19